در ناامیدی بسی امیداست پایان شب سیه سفیداست
با کمک های خود بیماران را حمایت کنید
[می خواهم ثابت کنم فرزندانم می توانند آینده خوبی داشته باشند
آقای ذاکری و همسرش بعداز اینکه از پزشکان ایرانی ناامید شدند دنبال راه چاره گشتند. وی در این خصوص گفت : با همسرم تصمیم گرفتیم به دنبال راه چاره بگردیم. ما باید دارویی پیدا میکردیم که به فرزندانمان کمک می کرد. با دکتر زمان در این خصوص مشورت کردیم و به او گفتیم به دنبال پیوند استخوان هستیم . ایشان گفتند بیماری فرزندان ما به گونه ای است که نمی توان به آنها آنزیم تزریق کرد. پسرانم مشکلشان جدی شده بود و به شدت عصبی می شدند. بیماری داشت شدت پیدا می کرد و باید زودتر راه چاره ای پیدا می کردیم. وقتی دکتر زمان از ایران رفت از طریق ایمیل با او در ارتباط بودیم. به او پیشنهاد دادیم که پیوند مغز و استخوان انجام دهیم اما او گفت : این روش فایده ای ندارد اما دارویی به اسم “جینستین” هست که می تواند به درمان یا ماوقف سازی این بیماری کمک کند. از اینجا بود که کار دشوار آقای ذاکری و همسرش شروع شد. آنها باید به دنبال راه حلی برای پیداکردن این دارو می گشتند تا بتوانند به فرزندانشان کمک کنند. ذاکری درباره ی پیدا کردن این دارو می گوید : ما اولین خانواده در ایران هستیم که توانستیم این دارو را پیدا کنیم. توانستیم با یک پروفسور آلمانی آشنا شویم واو به ما کمک زیادی کرد. این پروفسور گفت که توانسته پودری را از مشقات سویا تهیه کند که برای درمان این بیماری مهم است. او گفت آزمایش هایی رو روی موش آزمایشگاهیی انجام داده و نتیجه مثبت بوده است. این پودر اثرات بازدارنده مثبتی داشته است و می تواند عوارض این بیماری را متوقف کند اما مشکل ما این بود که این دارو را باید از کجا تهیه می کردیم ؟ بعد از جست وجو و تلاش زیاد فهمیدیم که این دارو را می توانیم از یک داروخونه در نیویورک تهیه کنیم و تنها در آنجا این پودر موجود است. الان هم نزدیک به چند ماه است که با تمام سختی ها و مشکلات این پودر را تهیه می کنیم. وی و همسرش مرارت های زیادی را برای پیدا کردن راه معالجه پسرانشان تحمل کرده اند و در این راه بار ها ناامید شده اند اما هر بار با عزم و اراده ای راسخ تر به دنبال راه چاره ای برای بهبودی و یا حداقل متوقف سازی بیماری فرزندانشان گشته اند … از این پدر فداکار میپرسیم از کی متوجه شده اند که فرزندانشان با چنین بیماری نادری دست وپنجه گرم می کنند.؟ وی پاسخ می دهد :از دوران کودکی پسرم شب ها نمی خوابید. گریه های شدیدی می کرد و به هر دکتری هم مراجعه می کردیم او نمی توانست راه چاره ای به ما نشان دهد تا اینکه همانطور که توضیح دادم فهمیدیم نا این بیماری MTS است. پایه و اساس این بیماری استرس و بی قراری است که به مرور زمان پیشرفت می کند. این بیماری روی استخوان، مغز و کبد تاثیر می گذارد.ما حتی فرزندانمان را پیش روانپزشک کودک هم بردیم که آنها فقط داروی اعصاب تجویز کردند. الان دیگر پسرانم آن دارو ها را مصرف نمی کنند و فقط همان پودر را می خورند. خوشبختانه حالشان بهتر شده و درد استخوانشان هم کمتر شده است. ذاکری درباره اینکه از مسئولان چه انتظاراتی درباره چنین بیماری های نادری دارندد، گفت : وقتی پودر “جینسیتین ” را پیدا کردیم به بنیاد بیماری های خاص رفتیم و گفتیم چنین پودری هست که می تواند به متوقف سازی این بیماری کمک کند اما آنجا کسی حرف ما را جدی نگرفت و گفتند خوتان را اذیت نکنید. آنها حتی حاضر نشدند در اینترنت راجع به این دارو جست وجو کنند. ما حتی خواستیم شماره تلفن خانواده هایی که با این بیماری روبرو هستند را به ما بدهند تا به آنها هم کمک کنیم، اما این کار را هم نکردند. در حال حاضر هم تهیه این دارو برای ما خیلی دشوار است. علاوه بر تامین هزینه آن که مبلغی در حدود 800هزار تومان در هر ماه میشود باید یکی راهم پیدا کنیم که در رفت وآمد از ایران به آمریکا باشد و بتوانند دارو را برای ما بیاورد. وی اضافه کرد : در کنار استفاده از این دارو فرزندانم را به انرژی درمانی می بریم و در آنجا فردی هست که بدون دریافت هزینه به ما کمک میکند تا این ثمرات زندگیمان را دوباره صحیح و سالم کنار خود ببینیم. آقای ذاکری در ادامه صحبت هایش می گوید : از وقتی با بنیاد بیماری های نادر آشنا شده احساس می کند ،پشتش به جایی گرم است؛ وی در این خصوص گفت : وقتی به بنیاد بیماری های نادر مراجعه کردم تفکرم نسبت به آنها متفتوت بود و ذهنیت خوبی نداشتم اما حالا احساس می کنم پشتم به جایی گرم است. این بنیاد کارتی برای ما صادر کرد و اواخر اسفندماه هم تماس گرفتند و مبلغی را به حسابمان واریز کردند که پول یکماه پودر بچه هایم بود. اگرچه بعد مالی هم مهم است اما با عضویت در این بنیاد دیگر احساس تنهایی و ناامیدی نمی کنیم. فردی که این دارو را برای ما می آورد دکتر حسین غفوریان است که در آمریکا چشم پزشکی می خواند اما حالا به ایران برگشته وما به دنبال راه دیگری برای تهیه دارو هستیم و از بنیاد می خواهم در این خصوص کمکمان کند. بااین حال فکر می کنم با پیدا کردن این دارو معجزه شد وخدا کمکمان کرد. وی در خاتمه گفت : از مسئولین بنیادبیماری های نادر تشکر میکنم که مارا در سخترین لحظات تنها نمیگذارند و در نهایت می گویم که “میخواهم به خیلی ها ثابت کنم پسرانم می توانند آینده خوبی داشته باشند”.