“غلامرضا ذاکری” پدر ۲ فرزند است که از بیماری نادر رنج می برند.وی و همسرش مرارت های زیادی را برای پیدا کردن راه معالجه پسرانشان تحمل کرده اند و دراین راه بارها ناامید شده اند اما هربار با عزم و اراده ای راسخ تر به دنبال راه چاره ای برای بهبودی و یا حداقل متوقف سازی بیماری فرزندانشان گشته اند.
با کمک های خود بیماران را حمایت کنید
این پدر ومادر فداکار حتی وقتی از طرف پزشکان ایرانی ناامید شدند و تلخ ترین و ناامیدکننده ترین جملات را شنیدند باز هم از پا ننشستند و هرطور که شد راه نجاتی پیدا کردند.پسران آقای ذاکری به لطف استفاده از دارویی که در حال حاضر فقط در آمریکا تولید می شود و وارد بازارهای جهانی نشده حالشان بهتر است و رشد بیماری آنها متوقف شده است. آقای ذاکری با تشریح بیماری فرزندش می گوید : پسر بزرگترم که در حال حاضر ۱۰ ساله است از نوزادی مشکل ریوی داشت.
مرتب اورا به بیمارستان می بردیم و تحت نظر دکترهای مختلف قرار می گرفت و بستری می شد.هم موارد آسمی او را اذیت میکردند و هم مشکل گوارشی داشت. وقتی ۸ساله شد دکترخان بابایی به ما پیشنهاد داد اورا به دکتر غدد ببریم تا آزمایش دهد. وی میگفت :خشن بودن چهره این بچه نشان دهنده بیماری خاصی است و حتما باید آزمایش دهد.از آن موقع به بعد افتادیم روی دور آزمایش دادن. آزمایش های متعدی از پسرم گرفته شد اما هیچ دکتری نتوانست مشکل اصلی او را تشخیص دهد.
دکترها مشکوک بودند و به همین دلیل آزمایش های پسرم را به آلمان فرستادند. پزشکان آلمانی هم گفتند با این آزمایش ها چیزی قابل تشخیص نیست و باید آزمایش مولکولی انجام دهند. با انجام آزمایش های مولکولی معلوم شد پسرم به بیماری MTS مبتلا است البته به ما گفتند این بیماری درپسر من خفیف است ودر بقیه بیماران عوارض و نشانه های شدیدتری دارد.
ذاکری درباره نشانه های اصلی این بیماری اضافه کرد: مشکلات استخوانی ، نارسایی در کبدف کلیه ، مشکل هوشی و رفتاری در این بیماری به وجود می آید.این مشکلات به مرور زمان تشدید میشود و شدت پیدا میکنند. یک پزشک که متخصص ژنتیک هم بود خیلی مارا ناامید کرد. او به ما گفت دهه دوم زندگی فرزندانمان اصلا خوب نیست وبهتر است خودمان را وقف درمان آنها نکنیم. این موضوع خیلی برای ما آزاردهنده بود چون می دیدیم که پزشکان به جای اینکه به ما روحیه بدهند، بدتر ناامیدمان می کنند.
از مسئولین بنیاد بیماری های نادر تشکر می کنم که ما را در سخت ترین لحظات تنها نمی گذارند و در نهایت می گویم “می خواهم به خیلی ها ثابت کنم پسرانم می توانند آینده خوبی داشته باشند”.
فرزندان آقای ذاکری در کودکی بسیار باهوش بودند اما این بیماری باعث شده آنها تمرکز زیادی نداشته باشند ونتوانند از هوش بالای خود بهره ببرند. وی در این خصوص اظهار داشت : پسر بزرگم خیلی با استعداد بود. از۳ سالگی با کامپیوتر کار میکرد و همه چیز را بلد بود.نقاشی های قشنگی می کشید و به زبان انگلیسی هم خیلی علاقمند بود .
در روزهایی که ما به دنبال راه حلی برای درمان فرزندانمان می گشتیم دکترهای ایرانی می گفتند امیدی به بهبودی نیست . به ما میگفتند چرا این همه هزینه میکنید؟ اینها که خوب شدنی نیستند و زیاد عمر نمی کنند پس خودتان را علاف نکنید . حتی یکبار که ازمطب دکتر بیرون آمدیم ، پسرم گفت : دکتر به من گفته دیگر لازم نیست مدرسه بروی !
در ناامیدی بسی امیداست پایان شب سیه سفیداست
[می خواهم ثابت کنم فرزندانم می توانند آینده خوبی داشته باشند
آقای ذاکری و همسرش بعداز اینکه از پزشکان ایرانی ناامید شدند دنبال راه چاره گشتند. وی در این خصوص گفت : با همسرم تصمیم گرفتیم به دنبال راه چاره بگردیم. ما باید دارویی پیدا میکردیم که به فرزندانمان کمک می کرد. با دکتر زمان در این خصوص مشورت کردیم و به او گفتیم به دنبال پیوند استخوان هستیم . ایشان گفتند بیماری فرزندان ما به گونه ای است که نمی توان به آنها آنزیم تزریق کرد. پسرانم مشکلشان جدی شده بود و به شدت عصبی می شدند.
بیماری داشت شدت پیدا می کرد و باید زودتر راه چاره ای پیدا می کردیم. وقتی دکتر زمان از ایران رفت از طریق ایمیل با او در ارتباط بودیم. به او پیشنهاد دادیم که پیوند مغز و استخوان انجام دهیم اما او گفت : این روش فایده ای ندارد اما دارویی به اسم “جینستین” هست که می تواند به درمان یا ماوقف سازی این بیماری کمک کند. از اینجا بود که کار دشوار آقای ذاکری و همسرش شروع شد. آنها باید به دنبال راه حلی برای پیداکردن این دارو می گشتند تا بتوانند به فرزندانشان کمک کنند. ذاکری درباره ی پیدا کردن این دارو می گوید : ما اولین خانواده در ایران هستیم که توانستیم این دارو را پیدا کنیم. توانستیم با یک پروفسور آلمانی آشنا شویم واو به ما کمک زیادی کرد.
این پروفسور گفت که توانسته پودری را از مشقات سویا تهیه کند که برای درمان این بیماری مهم است. او گفت آزمایش هایی رو روی موش آزمایشگاهیی انجام داده و نتیجه مثبت بوده است. این پودر اثرات بازدارنده مثبتی داشته است و می تواند عوارض این بیماری را متوقف کند اما مشکل ما این بود که این دارو را باید از کجا تهیه می کردیم ؟ بعد از جست وجو و تلاش زیاد فهمیدیم که این دارو را می توانیم از یک داروخونه در نیویورک تهیه کنیم و تنها در آنجا این پودر موجود است. الان هم نزدیک به چند ماه است که با تمام سختی ها و مشکلات این پودر را تهیه می کنیم.
وی و همسرش مرارت های زیادی را برای پیدا کردن راه معالجه پسرانشان تحمل کرده اند و در این راه بار ها ناامید شده اند اما هر بار با عزم و اراده ای راسخ تر به دنبال راه چاره ای برای بهبودی و یا حداقل متوقف سازی بیماری فرزندانشان گشته اند …
از این پدر فداکار میپرسیم از کی متوجه شده اند که فرزندانشان با چنین بیماری نادری دست وپنجه گرم می کنند.؟ وی پاسخ می دهد :از دوران کودکی پسرم شب ها نمی خوابید. گریه های شدیدی می کرد و به هر دکتری هم مراجعه می کردیم او نمی توانست راه چاره ای به ما نشان دهد تا اینکه همانطور که توضیح دادم فهمیدیم نا این بیماری MTS است. پایه و اساس این بیماری استرس و بی قراری است که به مرور زمان پیشرفت می کند. این بیماری روی استخوان، مغز و کبد تاثیر می گذارد.ما حتی فرزندانمان را پیش روانپزشک کودک هم بردیم که آنها فقط داروی اعصاب تجویز کردند.
الان دیگر پسرانم آن دارو ها را مصرف نمی کنند و فقط همان پودر را می خورند. خوشبختانه حالشان بهتر شده و درد استخوانشان هم کمتر شده است. ذاکری درباره اینکه از مسئولان چه انتظاراتی درباره چنین بیماری های نادری دارندد، گفت : وقتی پودر “جینسیتین ” را پیدا کردیم به بنیاد بیماری های خاص رفتیم و گفتیم چنین پودری هست که می تواند به متوقف سازی این بیماری کمک کند اما آنجا کسی حرف ما را جدی نگرفت و گفتند خوتان را اذیت نکنید. آنها حتی حاضر نشدند در اینترنت راجع به این دارو جست وجو کنند. ما حتی خواستیم شماره تلفن خانواده هایی که با این بیماری روبرو هستند را به ما بدهند تا به آنها هم کمک کنیم، اما این کار را هم نکردند. در حال حاضر هم تهیه این دارو برای ما خیلی دشوار است.
علاوه بر تامین هزینه آن که مبلغی در حدود ۸۰۰هزار تومان در هر ماه میشود باید یکی راهم پیدا کنیم که در رفت وآمد از ایران به آمریکا باشد و بتوانند دارو را برای ما بیاورد. وی اضافه کرد : در کنار استفاده از این دارو فرزندانم را به انرژی درمانی می بریم و در آنجا فردی هست که بدون دریافت هزینه به ما کمک میکند تا این ثمرات زندگیمان را دوباره صحیح و سالم کنار خود ببینیم. آقای ذاکری در ادامه صحبت هایش می گوید : از وقتی با بنیاد بیماری های نادر آشنا شده احساس می کند ،پشتش به جایی گرم است؛ وی در این خصوص گفت : وقتی به بنیاد بیماری های نادر مراجعه کردم تفکرم نسبت به آنها متفتوت بود و ذهنیت خوبی نداشتم اما حالا احساس می کنم پشتم به جایی گرم است. این بنیاد کارتی برای ما صادر کرد و اواخر اسفندماه هم تماس گرفتند و مبلغی را به حسابمان واریز کردند که پول یکماه پودر بچه هایم بود.
اگرچه بعد مالی هم مهم است اما با عضویت در این بنیاد دیگر احساس تنهایی و ناامیدی نمی کنیم. فردی که این دارو را برای ما می آورد دکتر حسین غفوریان است که در آمریکا چشم پزشکی می خواند اما حالا به ایران برگشته وما به دنبال راه دیگری برای تهیه دارو هستیم و از بنیاد می خواهم در این خصوص کمکمان کند. بااین حال فکر می کنم با پیدا کردن این دارو معجزه شد وخدا کمکمان کرد. وی در خاتمه گفت : از مسئولین بنیادبیماری های نادر تشکر میکنم که مارا در سخترین لحظات تنها نمیگذارند و در نهایت می گویم که “میخواهم به خیلی ها ثابت کنم پسرانم می توانند آینده خوبی داشته باشند”.